اعتراف اندیشمند آمریکایی به ضعف جایگاه جهانی آمریکا
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۷۲۸۱۳۶
گزارش ویژه فارس: ریچارد هاس، مشاور ارشد دولتهای مختلف آمریکا و رئیس اصلیترین اتاق فکر و بازوی مشورتی کاخ سفید یعنی اندیشکده «شورای روابط خارجی آمریکا» است. او از مقامات سابق در وزارت امورخارجه آمریکا، کاخ سفید و پنتاگون بوده است. هاس در گفتوگو با شبکه تلویزیونی الجزیره انگلیسی تصریح کرد تحولات جهانی و ظهور قدرتهای نو در کنار تغییرات در سپهر گفتمان عمومی و سیاستگذاری داخلی آمریکا، جهان را به سمت دنیای با کنشگری کمتر آمریکا و نظم جدید جهانی میبرد که گزاره پیوند امنیت داخلی آمریکا با امنیت بین الملل، رنگ میبازد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
محورهای مهم مصاحبه[1] هاس در ادامه ارائه میشود:
ریچارد هاس در تعریف شرایط کنونی آمریکا معتقد است این عصر عبارتست از ترکیبی از دو عامل جهانی یعنی تغییرات ژئوپلیتیک و چالشهای جهانی در کنار وضعیت خود آمریکا
عوامل مورد اشاره هاس:
ظهور مجدد رقابت شدید بین قدرتهای بزرگ: ایالات متحده خودش را در وضعی میبیند که با روسیه و چین و دو قدرت متخاصم در حد متوسط یعنی کره شمالی و ایران سر و کار دارد.
چالشهای جهانی تا پایان قرن سرنوشت این عصر را مشخص خواهد کرد: تغییرات اقلیمی
تغییر آمریکا از منظر کشور و جامعه: چنددستگی و عدم وجود اتفاق نظر در آمریکا در بیشتر حوزهها مخصوصا سیاست خارجی
افول قدرت آمریکا؛
هاس با اثر مثبت دخالت جهانی آمریکا تاکید میکند: آمریکا در ۷۵ سال گذشته بیش از حد خودش نقش آفرینی جهانی داشته است. این نقشآفرینی مثبت بوده است. مطمئن نیستم که بتوانیم مثل ۷۵ سال گذشته با مهارت و بهگونهای یکدست به این کارها ادامه دهیم.
هاس در پاسخ به سوالی در مورد حرکت به سمت گسست نسلی و بیاطلاعی مردم از منافع نقش آفرینی جهانی گفت: آخرین اتفاقی که رخ داد و بر سیاست خارجی ما تاثیر مستقیم داشت، حوادث یازده سپتامبر بود که بیش از دو دهه قبل بود. پس بخش اعظم جامعه آمریکا، لزوماً تاثیر مستقیم این جنگها را حس نکرد. در طول همه این اتفاقات، زندگی مردم در داخل کشور ادامه یافت بدون آنکه تغییر چندانی داشته باشد. میبینیم شهروندان آمریکایی به صورتی شدهاند که از اتفاقات جاری در جهان، اطلاع کمتری دارند و این ارتباط دو سویه را کمتر درک میکنند که جهان چه تاثیری بر آمریکا میگذارد و آمریکا چگونه بر جهان تاثیر میگذارد. فکر میکنم بسیج کردن مردم آمریکا نیز دشوارتر شده است.
اردوکشی نظامی جهت منافع شخصی
هاس اذعان دارد: باید زمان بیشتری صرف شود برای اینکه با مردم آمریکا صحبت شود. در ادامه حرفهای قبلی خودمان میگویم که باید به مردم آمریکا توضیح داده شود که چرا مسائل جهانی مهم است و چرا سرمایهگذاری و صرف هزینه در مناطقی از جهان، نوعی انساندوستی نیست بلکه یک نوع پیگیری منافع شخصی است.
ضعف نیروی انسانی در آمریکا
هاس در مورد ضعف نیروی انسانی در دوره جدید آمریکا معتقد است: افرادی همانند هنری کیسینجر و دین آتچینسون افرادی هستند که هر پنجاه سال یا هر صد سال یک دفعه ظهور پیدا میکنند. این افراد بسیار فوقالعاده هستند. مسئله این نیست که ما الان افراد عالی نداریم. ما افراد بسیار توانمندی در دولت داریم یا اینکه میتوانند در دولت وارد شوند. البته مطمئن نیستم که بهترین افراد مثل گذشته، جذب دولت شوند. افرادی که در گذشته بودند مثل آتچینسون و کیسینجر ، مجبور نبودند مردم آمریکا را حول این گزاره بسیج کنند که مسائل جهان برای ما مهم است. حالا این حس قوی وجود دارد که هرکاری که آمریکا در عرصه جهانی انجام میدهد در داخل آمریکا به ضرر کشور تمام میشود. فکر نمیکنم عده زیادی این گزاره را قبول داشته باشند که امنیت ملی آمریکا یک سکه با دورو است که در یک روی آن، مسائل بینالمللی و در روی دیگر، مسائل داخلی قرار دارد. در چنین شرایطی، چالش رهبری (مردم) دشوارتر شده است. فکر میکنم مواجهه با این وضعیت، فراتر از استعدادها یا مهارتهای شخصی این افراد (مقامات دولتی آمریکا) است.
رغبت مردم به سیاستهای انزواگرایانه آمریکا
هاس در پاسخ به سوالی پیرامون حضور دونالد ترامپ در انتخابات و پررنگ شدن نگاه انزواگرایانه گفت: بله من این مسئله (کاهش توجه به مسائل جهانی و افزایش توجه به حل مسائل در داخل آمریکا) را شاهدم و در هر دو حزب هم میبینم. در افراد مترقی چپگرا (حزب دموکرات) میتوان این مسئله را شاهد بود. در افراد افراطی راستگرا در حزب جمهوریخواه نیز این روند را شاهدیم. البته برایم مشخص نیست که افراد دارای چنین نگرش و فلسفه جهتگیری، قدرت غالب (در درون حزب خود) داشته باشند. احتمال زیادی وجود دارد که در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ افرادی ظاهر شوند که نماینده نگرشهای اعتدالی و نگرشهای همسو با تغییرات باشند. البته نمیتوانم با صددرصد اطمینان، این حرف را بیان کنم. به هرحال، تصور نمیکنم در آینده نزدیک، افراد دارای نگرش «انزواگرایی جدید» یا دارای نگرشهای محدودانگارانه درباره روابط آمریکا با جهان، در فضای سیاسی کشورمان غالب باشند یا در موقعیت غالب قرار بگیرند.
ائتلاف به معنی پایان جهان تک قطبی
این مقام آمریکایی درباره ادامه ایفای نقش آمریکا در جهان و مشارکت در مسائل بینالمللی گفت: ما نمیتوانیم در رابطه با چین و روسیه به صورت یکجانبه اقدام کنیم بلکه باید به دنبال ایجاد ائتلافهایی باشیم که با دیپلماسی، طرح اضطراری نظامی و همچنین طرح اضطراری اقتصادی سر و کار داشته باشد. ما همچنین میتوانیم گزینه اعمال تحریم علیه چین را در نظر داشته باشیم، نه آنهایی که تنها تهدیدی برای چین هستند بلکه آنهایی که باعث شود چین متوجه شود که هرگونه استفاده از زور علیه تایوان هزینهای گزاف به همراه خواهد داشت. ما باید با کشورهای همفکر ائتلافهایی تشکیل دهیم تا به طور موثر به مشکلات جهانی رسیدگی کنیم.
[1]-https://www.aljazeera.com/program/the-bottom-line/2022/12/1/will-the-new-world-order-be-less-american
پایان پیام
منبع: فارس
کلیدواژه: ریچارد هاس افول آمریکا الجزیره جهان تک قطبی هنری کیسینجر گسست نسلی مردم آمریکا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۷۲۸۱۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تظاهرات در دانشگاههای آمریکا به چه معناست؟
فرارو- شمار قابل توجهی از تئوریسنها و تحلیلگران عرصه روابط بین الملل بر این باورند که نظام بین الملل در شرایط کنونی وضعیت به شدت حساس و خاصی را سپری میکند. در حقیقت، آنها بر این باورند که جهان در یک پیچ حساس تاریخی است که روند تحولات در آن سمت و سوهای جدیدی را نوید میدهند و به تدریج باید انتظار ظهور واقعیتهای تازهای را نیز داشت.
به گزارش فرارو، در این چهارچوب، جهان غرب به عنوان بنیانگذار اصلی نظام بین المللی کنونی جهان، موقعیت خود را به شدت در معرض خطر و تهدید میبیند. به بیان ساده تر، نظام بین المللی غربی جهان، تکانههای سختی را تجریبه میکند و هیچ بعید نیست که در سالهای آتی شاهد فروپاشی هژمونی این نظام بین الملل در عرصه جهانی باشیم.
در این رابطه، برخی اندیشکدههای معتبر غربی حتی به این مساله اشاره داشته اند که تا پایان دهه ۲۰۲۰ میلادی، هژمونی جهانی آمریکا از بین میرود و این کشور از حیث قدرت بین المللی، سقوط قابل توجهی را تجربه خواهد کرد.
با این همه، به طور خاص میتوان ۳ نشانه مهم و محوری از در خطر بودن هژمونی جهان غرب در چهارچوب معادلات کلان نظام بین الملل را شناسایی کرد.
۱. افول اخلاقی و اقناعیِ هژمونی غربیشاید هیچگاه به اندازه وضعیت کنونی، افول اخلاقی و قدرت اقناعی هژمونی جهانی غرب، آشکار نشده است. جنگ اوکراین در نوع خود نشان داد که تا چه اندازه قدرتهای غربی با لغات بازی میکنند و ملتهایی نظیر اوکراین را سپر بلای اهداف و منافع کلان خود میکنند.
با این حال، جنگ غزه تیر خلاصی به جهانی از تئوری پردزایهای غربیها با محوریت برسازی تصویری انسانی و آرمانی از خود در جهان بشریت بود. جهانی که مدعی بوده نقطه اوج کلیه ارزشهای متعالی و انسانی است و اساسا جهانِ مقابل آن چیزی جز اردوگاه شَر نیست. اکنون به وضوح مشخص شده که نه تنها دیگر ملتهای جهان آگاهی قابل توجهی را در مورد نفاق و استانداردهای دوگانه قدرتهای غربی پیدا کرده اند بلکه حتی در خاک خودِ قدرتهای غربی نظیر آمریکا نیز جامعه دانشگاهی و افکار عمومی، به نحوی گسترده علیه نظام حکمرانی این کشور و همدستی آن با جنایات گسترده صهیونیستها در جنگ غزه به پا میخیزند و یک نَه بزرگ را به آنچه دموکراسی و رویای آمریکایی ادعا شده و میشود، میگویند.
موضوعی که حقیقتا ضربهای بزرگ به گفتمان حکمرانی و سیاسی آمریکا است و تا حد زیادی موقعیت و جایگاه این کشور در عرصه نظام بین الملل را تضعیف و پوشالی بودن شعارهای دور و دراز و متعالی اش را پیش چشم همگان قرار داده است.
۲. ضعف اهرم رسانه برای هژمونی غربیهژمونی غربی در نظام بین الملل تا حد زیادی متکی به ابزار رسانه و تبلیغات بوده است. این در حالی است که در شرایط کنونی جریانهای سیاسی و رسانهای غربی دست به هر اقدامی میزنند تا افکار عمومی خود را قانع کنند که خروش و قیام علیه نظامهای حکمرانی غربی، گزینه خوب و درستی نیست و واقعیتها دقیقا همان چیزیهایی هستند که این نظامهای حکمرانی مطرح میکنند.
در سطوح نخبگانی و عمومی در جوامع غربی روندها و رویههای متفاوتی در حال شکل گیری هستند. موضوعی که هم تحت تاثیر استانداردهای دوگانه جهان غرب و هم متنوعتر شدن منابع دریافت اخبار و واقعیتها است. معادلاتی که همه و همه یک رکن مهمِ هژمونی غرب در نظام بین الملل که همان عنصر و اهرم تبلیغات است را از کار انداخته و از واقعیتهای تازهای رونمایی کرده است.
۳. حملات معنادار به جهانِ غیرغربیدر سالهای اخیر نظامهای حکمرانی در غرب و به طور خاص در آمریکا، حملات گسترده و بیمنطقی را علیه گسترش حضور و نفوذ و قدرت دیگر قطبهای قدرت در عرصه روابط بین الملل در دستورکار قرار داده اند. به عنوان مثال، جهان غرب به شدت نسبت به توسعه نفوذ ایران در منطقه غرب آسیا و یا مناطقی نظیر آفریقا و آمریکای لاتین حساس بوده و انواع و اقسام حملات تبلیغاتی و رسانهای را در این رابطه علیه ایران معطوف کرده است. در مورد چین نیز سال هاست که توسعه نفوذ این کشور در قارهای نظیر آفریقا، با حملات سنگین تبلیغاتی همراه شده و سعی شده تصویر یک بازیگر خطرناک از چین در قاره آفریقا ارائه شود. در مورد روسیه نیز عینا یکچنین رویکردی رواج دارد.
در این چهارچوب، همینکه جهان غرب و هژمونی غرب در عرصه نظام بین الملل، به این نقطه رسیده که با حملات تبلیغاتی و رسانهای به مصاف رقبای بین المللی خود میرود، گواهی روشن بر تضعیف اهرمهای میدانی و در دسترس آن است. موضوعی که به زعم برخی تحلیلگران برجسته حوزه روابط بین الملل، نمودی عینی از دست پاچگی غرب در مواجهه با واقعیتهای جدید نظام بین الملل را نیز به نمایش میگذارد.